#گشت_ارشاد_پارت_126
همين جوري که داشت زير لب غر غر ميکرد امير رو از دور ديد که با يه پاکت توي دستش به سمت اونا ميومد
نزديک شايسته رسيد شير کاکائو و کيکي به همراه يه بسته شکلات بهش داد و گفت:بيا بخور بدجوري فشارت افتاده اگه نميتوني برات بازش کنم؟
شايسته ذوق زده نگاهش کرد و توي دلش گفت:اخي مهربون همه ي فحش ها مال خودم
بعد با لحني که ناز کردن ازش ميباريد گفت :اره اصلا دستام جون نداره ميشه برام باز کني؟
امير نگاهي بهش کرد و لباي ورچيده ي شايسته قيافه ي نازي بهش بخشيده بود و ناخود اگاه باعث شد لبخندي روي صورتش بياد
سرشو تکون داد و گفت:خوب حالا مثل نيني کوچولو ها لباتو اين جوري نکن و لوس نشو برات باز ميکنم
شايسته اخمي کرد و با خودش گفت:اصلا حقت بود هرچي فحش بهت دادم نازم بلد نيستي بکني
بعد رو به امير کرد و گفت:چرا منت ميزاري نخواستم بابا خودم باز ميکنم
امير:باشه من که حرفي ندارم شما کلا زورو
شايسته ايشي گفت و روشو برگردوند
از بچگي عاشق شير کاکائو بود و با ذوق با خودش زمزمه کرد :امير حسين رو بي خيال شير کاکائو رو عشق است
romangram.com | @romangram_com