#گشت_ارشاد_پارت_125
شايسته با تعجب نگاهي بهش کرد و گفت: کاري باهام داريد؟
امير حسين:امکانش هست ارايشتو يه مقدار کم کني؟
شايسته:چرا اونوقت؟
امير:با هم که جنگ نداريم که داريم؟فقط من فکر ميکنم که با چادر اين ارايش زياد مناسب نيست فقط لطف کن الان کمش کن بعد عقدمون هرجوري که مايلي ميتوني حجاب داشته باشي
اينو گفت و از ماشين پيدا شد
لحنش انقدر اروم و پر ابهت بود که شايسته بي هيچ حرفي کمي از ارايششو کم کرد
بعد دادن ازمايش به خاطر اشنايي که حاجي اونجا داشت قرار شد تو زمان کمي جواب رو براشون اماده کنن
شايسته طبق معمول که ازمايش ميداد فشارش افتاده بود و روي صندلي نشسته بود ولي صورت سفيدش نشون از حال بدش بود
امير نيم نگاهي بهش انداخت و از جاش بلند شد و به سمت بيرون رفت
شايسته تو دلش چند تا فحش بالاي 18 بهش داد و گفت:عجب انگار نه انگار حال من به خاطر خون گرفتن بد شد جاي اينکه مثل همه ي اين مردهاي ديگه بشينه و قربون صدقه ي من بره بلند شد رفت بچه پرو
romangram.com | @romangram_com