#گندم_پارت_25
ازاین طرف بهت دیکته بگم!
آهان بنویس آن مرد امد
بعدباخنده برگشت طرف منو نگاه کردوگفت:مگه دیگه مردی م مونده که بیاد؟!
-بابا کلک ش روبکن بریم دیگه!
کامیار-بنویس آن مردداس دارد.نه!نه!چی داری می نویسی؟! الآن می ریزن اینجا و همه مونو می گیرن!آن
مرد که داس دارد کمونیست است!بنویس آن مردبیل دارد!آن مرد کلنگ دارد!آن مرداصلا ایرانی نیس! یه
افغانی است که اینجا کار می کند وپول هایش را می فرستد افغانستان!البته حالا که پول افغانستان شده دلار
آن مردبیل وکلنگش راورمی دارد ومی رود افغانستان هربیل که به زمین بزند ده دلار می گیرد که اگریک ماه آنجا کارکند می تواند یه آپارتمان دراینجابخرد!
-کامیارظهر شدآخه!
کامیار-من چیکارکنم؟تقصیراین وامونده س کتاب فارسی نیس که!مجله جوانان روورداشتن دادن دست بچه ها جای کتاب فارسی!اصلا این کتاب چرااینقدرکهنه س؟مال چه تاریخیه؟
صفحه اول کتاب واکرد ویه نگاهی انداخت وگفت:
-آتیش به جون گرفته این که مال سال پنجاه وچهاره!اینو ازکجا آوردی؟!
کتایون که می خندید گفت:ازتوچمدون بابا پیداش کردم!
کامیار-پس چرا دادیش به من که بهت دیکته بگم؟اینکه مال شماها نیس؟
romangram.com | @romangram_com