#گندم_پارت_189
-اگه یه دفعه خدای نکرده یه کاری بکنه چی؟
کامیار-کی؟آقابزرگه؟
-گندم رومی گم!
کامیار-اونفعلا کاری نمی کنه!
-ازکجا می دونی؟
کامیار-چون منتظر توئه!اون الآن دلش می خواد یکی واقعا دوستش داشته باشه اون یکی م تویی!
-منم که خیلی دوستش دارم.
کامیار-می دونم الاغ!یعنی میدونم عزیزم!چقدر خوبه که توانقدر بااحساسی!
یه چپ چپ بهش نگاه کردم وگفتم:
-می دونی داشتم به چی فکر می کردم؟
کامیار-به چی؟
-می گم بریم مخابرات ازاونجا یه زنگ بزنیم به گندم.شاید بتونن ردش روپیدابکنن!
کامیار-فعلا زوده!
-بذار یه زنگ بهش بزنم شاید جواب بده.
romangram.com | @romangram_com