#گندم_پارت_176

لیدا-چه کاری؟

کامیار-دنبال دونفر می گردیم!

لیدا-به بابام بگم؟

کامیار-آره جریان مال حدود بیست سال پیشه!یکی ازاقوام بهمون روانداخته که دونفر رو براش پیدا بکنیم!

لیدا-کی هستن این دونفر؟

کامیار-ننه باباشن!

لیدا-مگه گم شدن؟

کامیار-آره،یعنی نه!چه جوری برات بگم؟این یارو یه دختر بدبخت وبیچاره س!هیچ کس روتواین دنیا نداره طفل معصوم خیلی م زشته وهیچ کی نمیاد درخونه شو بزنه واسه خواستگاری!اینه که یاد پدر ومادرش افتاده و می خواد پیداشون کنه که شاید اونا براش یه خواستگاری چیزی جور کنن!خیلی دختر بدبختیه!

لیدا-توچرادنبال کارشی؟

کامیار-چه جوری بگم بابا؟این دختره بدبخت توخونه ما کار می کنه!ثواب داره!

لیدا-خب مشخصاتش رو بده من بدم به بابام.

کامیار-پیر شی ایشاله!یادداشت کن نام پدر قدرت نام مادر زیور نام خانوادگی ...نوشتی؟

لیدا-آره

کامیار-صادره ازبخش 3شهرستان ...شماره شناسنامه پدر...مادر...


romangram.com | @romangram_com