#گندم_پارت_169
کامیار-باباشاید فهمیدیم که مثلا ادرش فلان بوده!نباید که بریم بهش بگیم!
-خب اگه بگیم چی میشه؟
کامیار-ببینم اگه توخودت جای اون بودی ومثلا می فهمیدی که مادرت کلفت خونه حاج اقافلان بوده خوشحال میشدی؟
-نمی دونم.یعنی اصلا هیچی بهش نگیم!!!!!
کامیار-این یکی م من نمی دونم فقط دعاکن معلوم بشه که مادرش جینا لولوبریجیدا بوده که زیور صداش می کردن وبا باشم کرک داگلاس بوده که تو خونه بهش می گفتن قدرت!
دوتایی زدیم زیر خنده وکامیارماشین روروشن کرد وحرکت کردیم.
-کسی رو میشناسی که بتونه کاری برامون بکنه؟
کامیار-آره
-اینجاکه داریم میریم کجاس؟
کامیار-صبرکن میفهمی.
یه بیست دقیقه ای رانندگی کرد وبعدطرفای جردن یه گوشه پارک کرد ودوتایی پیاده شدیم ورفتیم طرف یه ساختمون خیلی شیک وباآسانسور رفتیم بالا،طبقه دهم ورفتیم طرف یه شرکت.کامیارزنگ زد ویه دختر خانم که انگارمنشی شرکت بود درروواکرد وتاکامیاررودید سلام کرد
کامیار-خانم سلام ازبنده س چطوره احوال شما؟
خانم منشی جوابشوداد وتعارف مون کرد توکه کامیارگفت:
-ایشون پسرعموی من هستن،ایشونم مینوخانم منشی شرکت هستن
romangram.com | @romangram_com