#فردا_بدون_من_پارت_9
تااومدم جوابشوبدم گفت :
"آرام من گوشیم داره زنگ میخوره ،هرکی مزاحمت شدبگوبہ کیارش بگم ادبش کنہ مواظب خودتم باش خدافظ"
بعدم بدون اینکہ بزاره من چیزی بگم قطع کرد،لبخندی بہ این دیوونہ بازیاش زدم رفتم دوباره سرجای قبلیم نشستم کہ دوباره تلفن زنگ خورد حتماآرسام چیزی یادش رفتہ بگہ بدون اینکہ بہ صفحہ ی گوشی نگاه کنم تماسومتصل کردموگفتم:
"جانم عزیزم؟"
چندثانیہ کہ گذشت دیدم آرسام جواب نمیده کلافہ گفتم:
"آرسام مُـــردی ایشالا؟"
کہ یهوصدای جیغ جیغــوی آنیتااومدکہ حرسی میگفت:
"آرام بیشعورفکرکردم آدم شدی یہ باراون بی صاحابومثل آدمیزادجواب دادی نگوخانوم فکـرکردن من خان داداششونم ،ایــــــــــش"
من:"اَه زرتوبزن بابا"
آنیتا:"خیلی الاغی"
من :"اَه آنیت گفتم زرتوبزن"
آنیتا:"میخواستم بگم پایہ ای شام بریم بیرون؟"
من:"وای آره حوصلم خیلی سررفتہ بود"
آنیتاباذوق گفت:
"ایـــول پنج نفری کلــی خوش میگذره بهمون"
باتردیدگفتم:
"پنج نفــری؟منظورت کیاست دقیقا؟"
romangram.com | @romangram_com