#فانوس_پارت_85

برگشت نگاهم کرد. گفت: کار نداشتم اومدم خونه.

سری تکون دادم و رفتم توی اتاقم. لباسام رو عوض کردم و خواستم برم توی آشپزخونه که صدای عماد از جلوی تلوزیون باعث شد مسیرم رو تغییر بدم: بیا بشین اینجا.

رفتم جلو به فاصله ی دوتا مبل کنارش نشستم. تلوزیون رو خاموش کرد وبرگشت سمت من. گفت:کلاس خوب بود؟

ـ آره.

ـ خود ایمان بهت درس میده دیگه؟

ـ آره.

ـ تو کلاس تنهایید؟

ـ نه. مربی پیانوش و دوتا شاگرد هم هست.

ـ شاگرداش زنن؟

ـ نه. پسرن.

ـ واست سخت نبود؟

romangram.com | @romangram_com