#فقط_من_فقط_تو_پارت_97

هیجان زیادی داشتم..تا چند ساعت دیگه قرار بود برای اولین بار یکی از کشور های اروپایی رو ببینم....البته با وجود آرتین فکر نمی کنم این ذوق چندان دووم بیاره..

بعد از اینکه خداحافظی کردن دیدم که آرتین همون دختر کوچولو رو ب*غ*ل کرد و اومد سمت من...یعنی سمت من که نه..نزدیک همون دری که باید ازش رد می شدیم و می رفتیم سوار هواپیما می شدیم....

بعد بی توجه به من ایستاد و مشغول حرف زدن با اون دختر شد:

-چی می خوای برات بخرم گلم؟

اون دختر کوچولو با لحن قشنگی گفت:

-مداد رنگی برام بگیر...کیف مدرسه...

لپ دخترو ب*و*سید و گفت:

-باشه عزیز دلم...

فکر نمی کردم دختره بره مدرسه..خیلی ریزه میزه و کوچولو بود..لحن حرف زدنش هم بچه گونه بود..

-داداشی زود بیا...باشه

پس خواهرش بود..

-باشه عزیزم..قول میدم زود برگردم...

romangram.com | @romangram_com