#فقط_من_فقط_تو_پارت_27

تو همين موقع صداي مامان رو شنيدم كه همه رو واسه شام صدا مي كنه

- الهه من مي خوام برم شام بخورم شانس اوردي و گرنه همين امشب با اين شاهين اخمق ذلت مي كردم

با خنده گفت: خدا خير مامانت بده پس. خدافظ

- خداحافظ

وقتي رفتم تو اشپز خونه ديدم مامن طبق معمول گل كاشته و سفره رو به بهترين شكل تزئين كرده جوري كه ادم سير رو هم گرسنه مي كنه

- ممنون مامان جون

- قربونت برم دخترم منم پيشاپيش به خاطر شستن ظرفا بهت خسته نباشيد مي گم

- واي مامان نه

- يعني چي كه نه؟! برو ببينم

مي دونستم بخوام يا نخوام بايد ظرفا رو بشورم واسه همين هم ساكت شدم و شروع به خوردن كردم. وقتي كه غذام تموم شد بابايي گفت:

- فردا بايد بري سر كار؟!

اه تازه يادم افتاده بود متاسفانه فردا هم....

romangram.com | @romangram_com