#فقط_من_فقط_تو_پارت_208
با همون اخم گفت: اونجوری چشماتو گرد نکن. یا باید شلوارتو تا رو زانو پاره کنی یا شلوارتو در بیاری که بتونم زانوتو ببندم.
اخم کردم. دستهامو فشار دادم به سنگی که رو ش لبودم و با یه حرکت از جام بلند شدم. پای زخمیمو صاف نگه داشته بودم. کمی هم بالا بود.
با اخم گفتم: نخیر نمی خواد کاری بکنید. بهتره برگردیم هتل اونجا زخممو تمیز می کنم.
تا این و گفتم یهو آرتین سریع دستشو بالا آورد و به ساعت نگاه کرد. با دیدن ساعت یهو وارفت.
آرتین: وای .....
رو کرد به من و بی تفاوت گفتک بهتره بی خیال هتل بشی و همین جا یه فکری کنی چون امشبه رو تو این جزیره مهمونیم. آخرین قایق 5 دقیقه پیش حرکت کرده.
وار فتم. آروم نشستم رو سنگ. یعنی چی؟؟؟ ما جا مونده بودیم از قایق؟؟؟ همه اش تقصیر من بود اگه من ه*و*س باد خوردن به سرم نزده بود پرت نمی شدم نو آب که بعدشم زخمی بشم و الانم اینجوری اینجا گیر کنیم.
حالا چی کار کنی؟؟؟ شب کجا بمونیم؟؟؟؟ شبا سرد میشه از سرما یخ نزنیم؟؟؟؟
این فکرهای آخریمو انگار بلند گفتم. چون آرتین کنار پام نشست و گفت: نگران نباش یه جا پیدا می کنیم.
من که نمی زارم تو از سرما یخ بزنی.
صداش هم دلداری دهنده بود هم توش خنده بود. برگشتم نگاهش کردم که بهم لبخند زد.
romangram.com | @romangram_com