#فقط_من_فقط_تو_پارت_205
خوب آره دیگه اون موقع هم شنا بلد بود ناقافلی تو این یه هفته که استاد شنا نمیشه که.
مشکوک با چشمهای ریز شده به شیدا که موهاشو یه وری آورده بود رو شونه اشو داشت با چلوندنش آب موهاشو می گرفت نگاه کردم و با همون صدای مشکوک گفتم: تو شنا بلدی........
شیدا
از کل هیکلم آب می چکید. موهامو گرفتم تو دستمو چلوندمشون تا آبش گرفته شه.
آرتین: تو شنا بلدی؟؟؟؟؟ ......
دستم در حال پیچش موهام خشک شد. تو جام ثابت شدم. چشمهام گرد شد. وای خدایا پاک یادم رفته بود که باید خودمو بزنم به خنگی تو شنا. خیر سرم مثلا: اون دفعه داشتم غرق میشدم و این آرتین خان فدا کاری کرد و جونمو نجات داد. اگه بفهمه همه اش سیا بازی بود می کشتم. آبرومم میره.
هول شده بودم. دستپاچه خیلی سریع گفتم: من ؟؟؟؟!!!! نه شنا بلد نیستم.
آروم سرمو بالا آوردم و بهش نگاه کردم. یکی از ابروهاش یه وری کج رفته بود بالا دست به کمر ایستاده بود. قیافه اش داد می زد که بهم میگه: خر خودتی.
آرتین: اگه بلد نبودی پس چه جوری از آب اومدی بیرون؟؟؟؟
من: همین جوری. یککم دست و پا زدم تا رسیدم این گوشه. بعدم که خودت دستمو گرفتی.
آرتین چشمهاشو ریز کرد: که دست و پا زدی من بودم شنای قورباغه می رفتم؟ یا رو آب می خوابیدم.
romangram.com | @romangram_com