#فقط_من_فقط_تو_پارت_192
پسره به دوستاش یه چیزی گفت و خوانندهه اعلام کرد که من می خوام آهنگ بزنم. یکم گیتارو تنظیم کردم. سرمو بلند کردم. شیدا با چشمهای متعجب و گشاد شده بهم نگاه می کرد. یه لبخند قشنگ بهش زدم و دستمو کشیدم رو سیم گیتار.
چشمهامو بستم و همه وجودمو بردم تو انگشتهامو ر*ق*صوندمشون رو سیم. چشمهامو باز کردم و خیره شدم به چشمهای شیدا و همه احساسمو ریختم تو صدام و خوندم ......
شیدا
بهت زده به آرتین نگاه می کنم. این پسره چرا گیتار این بیچاره ها رو گرفته دستش؟؟؟ اه اه اه ببین نشست جای اینا. چه لبخند ملیحیم برام میزنه. ده پسر پاشو از جای ملت.
بیا رفت تو حس. چشمهاتو می بندی که چی؟؟؟؟
صدای گیتار بلند شد .....
ساکت شدم .... تو ذهنمم دیگه حرف نزدم .... این صداش با صدای گیتار قبلی فرق داشت ... یه جوری بود ... یه حسی داشت ... به دل می نشست ... چقدر آهنگش برام آشنا بود ... این و کجا شنیدم ؟؟؟
زل زدم به آرتین. به چشمهای بسته اش. چشمهاشو باز کرد و م*س*تقیم بهم نگاه کرد. دهنشو باز کرد و ....
نگاه كن من چه بی پروا، چه بی پروا
به مرز قصه های كهنه می تازم
romangram.com | @romangram_com