#فقط_من_فقط_تو_پارت_176
کلافه پوفی کردم. بی حوصله کیفمو از رو شونه ام بر داشتم و انگشتهامو دور دسته اش پیچیدم و بی قرار و بی حوصله و کلافه کیفی که آویزون شده رو تاب دادم...
همیشه وقتی کلافه ام این کارو می کنم. یه چند بار دوستام گفتن نکن خوب نیست اما خوب دست خودم نیست بی اختیار این کارو می کنم.
آرتین که نگاهم نمیکنه اما من زوم کردم روش. چشمم به اونه اما فکرم دنبال دلیل این همه سردیه. حقمه تقصیر خودمه چرا بی خودی رم کردم یهو. نمی دونم.
کیفمو تاب دادم. همون جور ایستادم. یهو یه چیزی با شتاب خورد بهم و کیفم از تو دستم جدا شد و دیگه ...
مبهوت به دستم نگاه کردم. کیفم ... کیفم کجاست ؟؟؟؟
سریع برگشتم و به پسری که بهم تنه زد نگاه کردم. کیفم تو دستش بود و با سرعت میدوید. ذهنم قفل کرده بود حتی دهنم باز نمیشد که داد بزنم دزد آی دزد کیفمو بردن.
هنوز چشمم به پسره بود که یه چیزی مثل جت از کنارم رد شد.
چشمهام گرد شده بودن...
این آرتینه که مثل موشک دنبال پسره می دوئه؟؟؟
به خودم اومدم و منم دنبالشون دوییدم.
دزده بدو ، آرتین بدو ، منم بدنبالشون بدو.
romangram.com | @romangram_com