#فقط_من_فقط_تو_پارت_143

هر کاری که الان بکنه هر تصمیمی که بگیره یک قدم من و به شناختنش نزدیک میکنه.

شیدا چشم از آب استخر برنداشت. آروم قدم برداشت. از کناره استخر شروع کرد به راه رفتن. چشمش به آب بود. چشم منم به شیدا.

تو یه لحظه، تو یه قدم نفهمیدم چی شد و چه طور شد که شیدا پاش لیز خورد و یهو ...

افتاد ... افتاد تو آب ...

صحنه پرت شدنش برام اسلومویشن شد. پرت شدنش عجیب بود اما اونقدری تمرکز نداشتم که بخوام در مورد فرم افتادنش فکر کنم.

شیدا افتاده تو آب ....

مثل فنر از جام پریدم و دوییدم سمت استخر. هنوز زیر آب بود و بالا نیومده بود.

با یه پرش خودمو پرت کردم تو آب. قلبم داشت می ایستاد. خدایا نزار طوریش بشه . خدایا سالم نگهش دار. خدایا سرش به جایی نخورده باشه. خدایا شیدامو سلام نگهدار....

شیدامو ... شیدای منو .... شیدا ....

تو آب دنبالش کشتم. آروم تو آب بود و دست و پا میزد. بازم عجیب بود اما ....

تند خودمو رسوندم بهش. دستشو گرفتم و با یه فشار هلش دادم روی آب.

خودمم دنبالش. سرمو از آب آوردم بالا . شیدا قبل من رسیده بود به سطح. تا من سرم از آب اومد بالا سر شیدا رفت زیر آب.

romangram.com | @romangram_com