#فقط_من_فقط_تو_پارت_139

فکر کردم اینجا هم ایرانه و زنونه مردونه است استخراش.

پاک یادم رفته بود که اینجا استخرها قاطین.

اما من دلم شنا می خواست. آرامش می خواستم. دلم می خواست خنکی آب استخر و حس کنم.

نمیشه من با لباس برم تو آب؟؟؟ اگه یواشکی خودمو پرت کنم که حداقل یه کوچولو آبتنی کرده باشم میشه؟

خوب منم می خوام شنا کنم. اما عمرا" مایو بپوشم اونم جلوی این همه چشم خارجی.

می خواستم خودمو به نمایش بزارم تو ایران این کارو می کردم. لااقل مردای اونجا وطنی بودن یه ملیتی یه با هم داشتیم.

برای نمایش دادن خودم چشمهای ایرانیها رو ترجیه می دادم تا این خارجیهای بی ناموس و.

ترو خدا ببین چه مایوهایی پوشیدن این زنا.

با حسرت به آبی استخر نگاه کردم. به تلاطم آب. به موجهای کوچیکی که روی آب ایجاد می شد.

به شنا کردن یه بچه که با اون دست و پای کوچولوش با کمک اون بادیهایی که وصل کرده بود به دستهاش رو آب خودشو نگه داشته بود و به زور دست و پا می زد.

به خنکی ، آب زلالیش. به آرامشش ...

به آرامشش فکر کردم.

romangram.com | @romangram_com