#فقط_بخاطر_دخترم_پارت_72

-ننننه به بچم میگن چیتا، طنین خوبه

-نخیررر سخته هی باید بهش بگم طنی بیا اینجاااا طنییییی

-خیلیم قشنگه

-کی گفت زشته ها من میگم طولانیه

-میخوای بزارسکینه خیلیم قشنگه

-منووو مسخره میکنیی پویان اسم خودتو بزار سکینه

از دیدن اینکه داره سره اسمه دخترکم باهام دعوا میکنه کیف میکردم شاید قشنگ ترین دعواهای ما سره همین دخترک باشه

اونروزم نتونستیم باهمکاری یه اسم تک و خاص واسه دوردونم پیدا کنیم روز ها از هم دیگه میگذشتن و درگیری های ما بیشتر میشد یکی از مشکلاتمونم مهتاب خانم بود مامان و بابای مهتاب میگفتن که حتما ماباید سیسیمونی رو بخریم و مهتاب قبول نمیکرد و اخرم حرفشو به کرسی نشوند و منو خودشو پریا به همراه مامان رو راهی بازار کرد دیگه نزدیک بود که دخترکم به دنیا بیاد و هنوز اسمی نداشت هرکس اسمی میگفت ولی نه به دل من میشست نه مهتاب راضی بود

پریا: نگین خوبه قشنگه

بابا: چرا اسمشو طلا نمیزارید

مامان: من توتیا رو پیشنهاد میکنم

خلاصه هرکی از راه میرسید یه اسمی میگفت حتی امیدم تو انتخاب اسم این گیس گلابتون شروع کرده بود به کمک کردن

پویان: داروهاشو به موقع بدید تا بدنش امادگی کامل و برای عمل پیدا کنه

-بله اقای دکتر خدا خیرتون بده

خانم سلوکی (بیمارم ) از جاش بلندشد ولی قبل اینکه از اتاق خارج بشه دره اتاقم باز شدو امید پرید تو اتاق


romangram.com | @romangram_com