#فقط_بخاطر_دخترم_پارت_54
عاشقتم عشقم.. .
ـ وای پویان قبلن این طوری حرف نمیزدی حامد بیا ماهم بریم زن بگیریم
پویانـ: بابا پسره خوب و میگم من که پسره خوبی نیستم و ترجیحا این حرفا رو هم نمیزنم
متین: باشه بابا فهمیدیم
شیرین: نه نفهمیدم بلاخره تو پسره خوبی هستی یا پسره بد
پویان: ترکیبی از دوتاشم دیگه
همه داشتن از دست مسخره بازی های پویان روده بر میشدن و که پویان ترسی که تودلم از صبح جوونه زده بود رو بیشتر کرد: حامد یه زنگ بزن انید ببین جت اسکی چیشد پس اخه اینا عرضه ندارن که باید خودم میرفتم
پویان:مهتاب چیزی نمیخوای واست بیارم خانمم
سرمو به سمته پویان برگردوندم و با دیدن چهره محمد که کمی دورتر با چند نفرنشسته بود ضربان قل*ب*م رفت بالا
پویان: اینقدر ترسناکم که با دیدنم رنگت میپره خانم
پویان که دید اصلا بهش نگا نمیکنم و به پشت سرش نگا میکنم مسیره نگامو دنبال کردو قبل اینکه برگرده و محمد و ببینه سرشو بین دوتا دستام گرفتم و زل زدم توچشماش نمیدونستم چی بگم که یهو ازدهنم در رفت و گفتم: چقدر چشات خوشگله
پویان همین جوری با چشمای گردشده گفت: چییی؟؟چشام؟منننننن؟
مهتاب: اره، خوشگله بریم تو ویلا پویان خسته شدم ترخدا بریم تو دیگه
پویان: خیلی خوب بریم
پویان دستم و گرفت و بلندم کرد به سمت ویلا قدم برداشت تولحظه اخر چشمام به محمد افتاد که داشت بایه پسره دیگه تنیس بازی میکردو بلند قهقه میزد بغض تو گلوم گیر کرده بود و پایین نمیرفت اخه لعنتی این بود جواب عشقم این بود تمام عشقت
romangram.com | @romangram_com