#فقط_بخاطر_دخترم_پارت_2
نه محمد برای من ممنوع بود بلند شدم و مجسمه کوچولویی که هدیه عمه مهراوه بود رو تو ایینه ی میز ارایشم کوبیدم جیغ مامان بلند شد
مهتابممممم دخترررکممم
علیییییییی بیا این درو باز کن مهتابم پرپر نکنی خودتو گله مامان
من پرپر شدم مامان پرپر شدم وقتی بابا عشقم به محمد رو توی فامیل پخش کرد من وقتی پرپر شدم که گفت کی توی بی ابرورو میگیره تنها راهم مرگ بود فقط مرگ روی تخت نشستم با دستای لرزون یه تیکه شیشه برداشتم و بدون درنگ رو رگه دسته چپم کشیدم
مامان و بابا هنوزم برای باز کردن در تقلا میکردن کم کم چشمام تار شد اخرین صحنه اییکه دیدم بیهوش شدن مامان بود و بابا که روی سرش کوبیدو گفت یا امام حسین
والله پسرم دکتر که نیست هست قد رعنا نداره که داره پولدارنیست که هست این همه نازو ادا یعنی چی اخه خانم رمضانی مگه قرار نبود شما فردا تشریف بیارید تهران بازدیده مارو پس بدیدو دخترتون رو نشون کنیم
مامان: خانم رادمهر خواهش میکنم عصبانی نشدید مهتاب کمی ناخوش احواله بخاطره همین پروازمون رو کنسم کردیم مادوروزه دیگه تهرانیم خانمه رادمهر
وای خدا جونم تحقیر تا چقدر مامانم داره التماس میکنه که مادر شوهرم از تاخیرمون ناراحت نشه اشکام دوباره راهه خودشون رو پیدا کردن و روبالشت سفیدی که زیره سرم بود می ریخت
مامان:مهتاب
_........
مامان:بسه مهتاب ن من میتونم کاری کنم نه تو......دیگ همه کارامونو کردیم .....توهم دیگ زن یکی دیگ شدی فکر ب یکی دیگ میشه خیااانت
مهتاب: نمیخوام ترخدا نشکونیدم نمیخوام زنه اون دکتره بشم خواهش میکنم ازتون منو مجبور نکنید مال کسه دیگه ایی بشم منو به محمدم ببخشید
باسیلی که تو گوشم نواخته شد برق از سرم پرید
مامان: نه مثل اینکه دوهفته پیش وقتی جرعت کردی رگتو بزنی رگه شرمو حیا رم زدی خجالت بکش دختره ی چشم سفید واگر نه چنان بلایی به سرت بیارم که مرغای هوا به حالت گریه کنن عادت کرده محمدم محمدم درد محمدم بی حیا بابات حق داشت بخدا کی بهتر از پویان میاد توی چشم سفیدو میگیره هان از سرتم زیاده بخدا لیاقت همون محمده که اه نداره با ناله سودا کنه جمع کن خودتو پس فردا پرواز داریم
کی بود این زنه سنگ دل مامانم مادری که میگفتم اخ صد دفعه قربون صدقم میرفتو بهم صدنوع قرص و دارو میداد مامان بخدا این دردی که الان دارم خیلی بیشتر از همه ی دردام عذابم میده
romangram.com | @romangram_com