#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_31


رضایی: فایده نداره خانوم. مگه شما با بقیه چه فرقی داری؟

و رو به پشتیبان کلاس گفت:

- خانوم فتحی اگه هر کدوم تقلب کردن فقط کافیه اسمشونو بدی تا اخراجشون کنم.

فایده نداشت هیچ جوره راضی نیمشد. بیخیال شدم و رفتم نشستم . برگه های آزمون پخش شد. یه چیزایی بلد بودم ولی نمیدونم با کی لج کرده بودم ... هیچی ننوشتم!

پنج دقیقه از شروع آزمون گذشته بود که بلند شدم. خواستم برگه رو تحویل بدم که فتحی آروم بهم گفت:

- برو فکر کن. تو قبلا خوندی مطمئن باش میتونی چند تاشوجواب بدی.

دوباره رفتم نشستم ویه نگاه دیگه به برگه م انداختم ولی اینبار واقعا حس می کردم هیچی یادم نیست. بلند شدم باز برگه رو گذاشتم رو میز و از کلاس رفتم بیرون.

پدرام رو دیدم که تو حیاط ایستاده و داره با رضایی میگه میخنده. لجم گرفت. اصلا دلم نمی خواست داداشم با این مرتیکه خود درگیر بحرفه کیو باید ببینم؟


romangram.com | @romangram_com