#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_222
با ناراحتی بهش نگاه کردم و گفتم:
- اما آریان من هنوز آمادگیشو ندارم.
آریان: خب حق داری قرار نبود به این زودیا عروسی بگیریم اما باور کن خسته شدم. عروسی رو می گیریم اما شرط هات سر جاشه. هر وقت آمادگیشو داشتی زندگی عادیمون رو شروع می کنیم.
همونطور که با گوشه لباسم بازی می کردم گفتم:
- میشه دیگه شهر های دیگه هم نری؟ یا حداقل هفته ای یکی دو روز برو.
آریان: واسه چی؟ خب مسافرت هم یه بخشی از کارمه.
صدای پدرام بلند شد و صحبتمون نیمه کاره موند. بر خر مگس معرکه لعنت ... باید حتما باهاش بطور جدی صحبت کنم.
پدرام: آی آی آی شما دو تا چیکار می کنید؟ آریان بیا بیرون از اتاق خواهرم تا اون اتاق رو روی سرتون خراب نکردم.
از حرف پدرام خجالت کشیدم اما آریان پرو پرو از اتاق رفت بیرون و گفت:
romangram.com | @romangram_com