#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_197
سرم رو پایین انداختم که آریان آرایشم رو نبینه. تا به مهمونی که رسیدیم حسابی سورپرایز شه اما آریان انگار تو این دنیا نبود. خیلی خشک و جدی گفت:
- سلام
یه آهنگ فوق العاده غمگین هم گذاشته بود. دلم داشت از غصه می ترکید. یه لحظه بغض کردم. مگه من سیما رو گرفته بودم که واسه من اخم می کرد؟ مردد شدم. لعنت به من که احساسی تصمیم گرفتم. اما آخه من که عقلمم واسه تصمیم گیریم بکار انداخته بودم پس چرا اینطوری شد؟ سعی کردم فکرای بیخودم رو کنار بزنم. من باید آریان رو درک می کردم.
دستم رو سمت ضبط بردم تا آهنگ رو عوض کنم بلکه جو عوض شه اما با صدای داد آریان که بهم گفت:
- دست نزن این آهنگ رو دوست دارم.
دیگه حسابی بغض کردم و سرمو تکیه دادم به شیشه و به آهنگ گوش دادم. واسه آریان خیلی معنا داشت.هر چی آهنگ تموم می شد باز می زد از اول. صدای امین حبیبی رو مخم رژه می رفت و اعصابمو خورد می کرد. هر کلمه ش مثل پتک تو سرم می خورد.
از این ور اونور شنیدم داری عروس میشی گلم
مبارکت باشه ولی آتیش گرفته این دلم
romangram.com | @romangram_com