#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_196

- آهان مرسی کار خودته دیگه.

با این حرفم نیلوفر ذوق کرد و شروع کرد به آرایش صورتم ... حدود سه ساعتی بود که تو اتاقم بودم و نیلوفر با عجله آرایشم می کرد. بیچاره انقدر بهش گفتم خوشگلم کن. زشت نشم یوقت و غر زده بودم هول شده بود.

بعد از اون، به کمک نیلوفر لباسم رو پوشیدم. حسابی ازم تعریف می کرد و مامان هم قربون صدقه ام می رفت. آخر کار تو نستم ملحفه ای رو که روی آینه بود کنار بزنم تا خودم رو ببینم.

- وای این منم؟ نیلو جون چیکار کردی آبجی؟ چه ماه شدم. چی بودم و چی شدم؟ ننه جون بپر اسفندو دود کن.

نیلوفر: خاک تو سرت جلو آریان اینطوری نگی ها

پریدم یه بوس محکم بهش کردم و دوباره تو آینه به خودم نگاه کردم. عالی شده بود. آرایش ملیحی روی صورتم بود با رنگی که کاملا به لباسم میومد.

مانتوی بلندی رو روی لباسم پوشیدم.از اینکه برم توی مهمونی لباس عوض کنم خوشم نمی اومد. یه شال بزرگ هم که همرنگ لباسم بود سر کردم. ازنیلوفر خواستم بیشتر جلوی موهام رو مدل بده چون خوشم نمی اومد جلوی مرد های غریبه بخوام سریع شالم رو بردارم از طرفی با وجود لباسم نمی تونستم شالم رو از روی شونه م دور کنم. کاش حداقل مجلسشون مختلط نبود.اما نه اینطوری که بد تر بود من دیگه هیچ کس رو نمی شناختم.

- پری زود باش آریان دم در منتظره

سریع کفش هام رو پوشیدم و کیفم رو بدست گرفتم و از خونه خارج شدم.

romangram.com | @romangram_com