#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_180
همون طور که به خیابون نگاه می کردم گفتم:
- آخه مامان که خودش الان کلی کار داره و آرایشگاهه با خاله. نیلوفرم که با بچه نمی تونست بیاد و سختش بود. خودم تنهایی راحت تر بودم.
آریان: آهان!
باز گفت:
- آخ پری یادم رفت ...
با ترس برگشتم سمتش و گفتم:
- چی رو؟
آریان: زیر شلواری یادم رفت بیارم. اشکال نداره امشب از پدرام قرض می گیرم. یه امشب رو سخت می گذرونیم کاریش نمیشه کرد.
با حرص گفتم:
romangram.com | @romangram_com