#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_176

- نه ممنون. همین رنگ رو دوست دارم.

به محض اینکه این حرف رو زدم آرایشگر به همراه شاگرد هاش عملیات صافکاری و رنگ رو روی صورتم شروع کرد. ترجیح دادم به آینه نگاه نکنم تا بعد سورپرایز شم. حدود دو ساعتی زیر دستشون بودم. خدا رحم کرده بود گفته بودم آرایشم ملیح و ساده باشه. دلم می خواست تغییرات بیشترو بذارم واسه مراسم عروسی ...

- عزیزم تموم شد. مثل ماه شدی.

تو دلم گفتم:

- آره جون خودت بایدم از کارت تعریف کنی.

چشمامو بستم و به طرف آینه برگشتم. آروم آروم چشمامو باز کردم. وایـی این من بودم؟ دهنم اندازه در وانت باز شده بود.

صورت گردی داشتم. چشمای مشکی درشت که الان با ابروهای برداشته شده ای که زیاد باریک نبود بهم خیلی می اومد. لبای کوچولویی که متاسفانه بخاطر کم خونیم همیشه ی خدا بی رنگ بود ولی الان رنگ قرمز خوشگلی گرفته بود وتوی چشم می زد. حسابی آرایشم کرده بود. اگه گفته بودم ساده نباشه خدا می دونست چه بلایی سرم می آورد. به کلی شکل صورتم عوض شده بود. چشمام رو خط چشم زیبایی کشیده بود که چشمام رو یکم کشیده نشون می داد. موهای لختم رو یه طرف صورتم ریخته بود و پشت موهام رو حسابی کشیده بود به طرف بالا و نگهش داشته بود و پایینش رو چند تا نگین کوچولو زده بود. یادم باشه یه فاتحه بخونم هدیه کنم به روح اون کسی که لوازم آرایش رو اختراع کرده.

با صدای آرایشگر از بررسی و تحلیل صورتم دست کشیدم و به طرفش برگشتم. همونطور که به طرف میزش می رفت گفت:

- عزیزم شوهرت پایین منتظرته.

romangram.com | @romangram_com