#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_172
- همه چیز که کارهای خونه نیست.
آریان: پس چیه؟
دلم می خواست کله اش رو از تنش جدا کنم که منظور منو نمی فهمید. با دیدن خنده ی آریان فهمیدم که منظورم رو فهمیده ولی به روش نمیاره واسه همین گفتم:
- شما که منظورم رو میدونید ...
آریان: آهان از اون لحاظ ...
- بله از همون لحاظ ...
با گفتن این جمله جلوی دهنم رو با دستم گرفتم. باز خندید. من نمی دونم این تازه شکست عشقی خورده چرا انقدر به من می خنده. یهو قیافش جدی شد و گفت:
- تا هر وقت که تو نخوای زندگیمون رو بطور جدی شروع نمی کنیم. من درکت می کنم پریناز ولی من الان فقط می خوام دیگه تنها نباشم. می فهمی؟ خسته شدم.از یه طرف هر جایی واسه کار میرم واسه مجرد بودنم سخت بهم کار میدن و با کلی شرایط و به همین بهونه کلی از حقوقم رو هم نادیده می گیرن. تو تا هر وقت که بخوای بهت وقت میدم تا آمادگیش رو پیدا کنی. حالا از هر لحاظ ... مطمئن باش همه جوره هوات رو دارم. تا هر وقت که بخوای مثل دو تا دوست خوب واسه هم می مونیم.
نمی دونستم چی بگم از یه طرفی خوش حال بودم که شوهری مثل آریان داشته باشم از یه طرف می گفتم این احساساتم و طرز فکرم بچه گونه ست و وقتی کم مهری هاش رو دیدم خسته میشم و جا میزنم.
romangram.com | @romangram_com