#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_155
با صدای چرخش کلید توی در تازه متوجه نبودن مامان شدم. رفتم کمکش خرید ها رو بیارم داخل ...
- سلام مامانی کجا بودی؟ بیدارم می کردی منم می اومدم.
- سلام کی بیدار شدی؟ صدات کردم اصلا جواب ندادی خودم تنها رفتم.
- آهان حالا این همه خرید واسه چیه؟
- می خوام غذای مورد علاقه بابات رو درست کنم وسایلش رو تو خونه نداشتیم مجبور شدم برم بخرم.
خودم رو زدم کوچه علی چپ و گفتم:
- مگه بابا قرار بیاد که می خوای غذا مورد علاقه شو بپزی؟ بعدم گفته باشم من فسنجون نمی خورم.
مامان که تازه متوجه سوتیش شد گفت:
romangram.com | @romangram_com