#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_14
بابا بزرگ: غصه نخور بابا واست کلی خبرای خوش دارم.
مامان بزرگ: ا ا ا به حرفش گوش نده این خبرای خوبش همش درسیه از یه دبیر بازنشسته بیشتر از اینم نباید انتظار داشت. بیا مادر تو چرا هنوزتو حیاط ایستادی؟
گونه ی مامان بزرگ رو بوسیدم و وارد سالن شدم.
بعد از شام بود رفتم سراغ بابابزرگ که داشت با پدرام حرف میزد.
- بابابزرگ بگید دیگه خبر خوشتونو ...
بابا بزرگ طبق عادتش دستش رو کشید به روی ریش های سفید و مرتبش وگفت:
- با یکی از دوستای قدیمم که الان یکی از این اموزشگاه های کنکور رو مدیریت می کنه صحبت کردم. قرار شد واست بهترین دبیرهارو معرفی کنه.
- بابا بزرگ ممنون ولی آخه ...
بابابزرگ: ولی نداره ... پارسال هم کار اشتباهی کردی از این جور کلاسا ثبت نام نکردی. تو که مدرسه ات معمولی بود واست کلاسای کنکورلازمه. مامانتم که میگه چند تا همایش رفتی دنبال دبیر مناسب دیفرانسل خوب ... چه کاریه وقتت رو تو این همایش ها تلف کنی؟ خودم دنبال دبیرای خوب واست میگردم.
romangram.com | @romangram_com