#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_137


لپم رو کشید و گفت:

- برو بخواب دیگه به هیچیم فکر نکن کوچولو

- شب خیر داداش

- شب خیر

***

تا صبح خوابم نبرد.مدام به فکر حرفای آریان بودم. خوش به حال اون دخترعمه ای که آریان این همه دوستش داره. صبح با وضع ژولیده ای به دانشگاه رفتم. کل تایم رو خواب بودم و کلاس دومم چون یک ساعت و نیم بعد شروع می شد ترجیح دادم خونه نرم و تو دانشگاه بمونم. سوگل و شاداب هم خبری ازشون نبود. واسه همین منتظرشون تو محوطه ای که جلو دانشکده عمران بود نشستم.

جزوه ی کلاس قبلی هنوز تو دستم بود وغرق افکارم بودم که صدای یکی از دانشجوهای پسر که جز بهترین های دانشگاه بود از جا پروندم.

- معذرت می خوام خانوم گرامی نمی خواستم بترسومنمتون.


romangram.com | @romangram_com