#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_114
- سلام بچه ها. خیلی خوشحالم که قراره یکسال تا کنکور با شما باشم. امیدوارم همتون نتیجه دلخواهتون رو بگیرید.
من پریناز گرامی هستم. خودم پارسال دانش آموز آقای رضایی بودم.
با این حرفم دوباره حرف زدن بچه ها شروع شد. حتما فکر کردن بچه م و از پس کلاس نود نفری شون برنمیام اما من به خودم اطمینان داشتم. مطمئن بودم با صمیمی بودن باهاشون می تونم کارهام رو پیش ببرم.
آریان کلاس رو ساکت کرد و گفت:
- از این جهت از خانم گرامی خواستم امسال تو این پروژه ما رو کمک کنن که با توجه به رتبه بالایی که دارن شما اعتماد به نفس پیدا کنید و فکر نکنید که شما توانایی داشتن همچین رتبه هایی رو ندارید.از طرفی می خواستم سنتون به هم نزدیک باشه تا راحت تر حرف هم رو بفهمید. چون پریناز در جریان هست که سال گذشته ما پشتیبانی رو داشتیم که تفاوت سنی زیادی با بچه ها داشت و بچه ها نمی تونستن باهاش راحت باشن.
وقتی آریان اسم کوچیک من رو به زبون آورد بچه ها زیاد تعجب نکردن چون همه ی دانش آموزاش رو با اسم کوچیک صدا می کرد.اما خیلی تابلو بود که خودش گیج شده بود بگه پریناز یا خانم گرامی؟
آریان: لطفا کارهایی که واسه کلاسمون انجام میدی رو واسه بچه ها بیشتر توضیح بده.
چون قبل از شروع کلاس حسابی واسم وظایفم رو توضیح داده بود شروع به جواب دادن به سوالش شدم.
- از این هفته قراره چهارشنبه ها با شما دوساعت کلاس داشته باشم. تو این دو ساعتی که کلاس داریم حدودا یک ساعت نیم رو با هم دیگه رفع اشکال سوالاتی روکه شما درش مشکل دارید رو انجام میدیم و زمان باقی مونده رو ازتون آزمون می گیرم. آزموناتون خیلی اهمیتش زیاده واسم پس درصد هایی رو که کسب می کنید رو هر هفته تو برد می زنم واستون.
romangram.com | @romangram_com