رمان ازدواج به سبک اجباری

#ازدواج_به_سبک_اجباری_پارت_77


طوبی رو به خانم بزرگ گفت:

سلام خانم،خوش آمدین

خانم بزرگ هم فقط سرشو براش تکون داد.

طوبی خیلی سریع از اژدهای دو سر پذیرایی کرد.

وقتی که اژدها خوب تغذیه شد از جاش بلند شد منم به تبع بلند شدم و به سمت اتاقش راهنماییش کردم.

از طرف علی اس داشتم بازش کردم:

ما باید جلوی خانم بزرگ ادای زوج عاشق رو در بیاریم پس لطفا سوتی نده

جوابشو ندادم،ااااااااااااااااااه آخه خانم کوچیک من از دست کارای و چیکار کنم؟!

زنگ در زده شد،دستی به لباسم کشیدم و رفتم استقبال مثلا شوهرم.

درو باز کردم وبا لبخند گفتم:

سلااااااااااااااااااام عزیزم،خسته نباشی...

سلام خانومی،ممنون تو هو خسته نباشی عزیزم

بعدم گونمو بوسید و اومد داخل و با دیدن خانم بزرگ مثلا تعجب کرد و گفت:

اااااااااااااا سلام خانم بزرگ


romangram.com | @romangram_com