#ازدواج_به_سبک_اجباری_پارت_73


نه می تونم بخونم فقط قبول نیست که اونم اهمیتی نداره.

رو بهش گفتم:

اکی مرسی

خواهش می کنم

چقدر مهربون شده بود!!!!!!!!!

فکر می کردم الان دعوا می کنه و پوزخند می زنه ولی باهام آروم حرف زد!!!!!!!

پس عصبی بودنش برا چی بود؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!

ولی یه چیزی رو می خوام اعتراف کنم،اگه از ریشاش فاکتور بگیریم بودن باهاش واقعا لذت بخشه!

دلم می خواد طعم اون لبا رو یه بار دیگه تجربه کنم!!

واااااااااااااااای من چه بلایی سرم اومده،من از نزدیکی بهش حالم بهم می خورد الان لذت می برم!؟

نه نه من هنوزم ازش متنفرم...دیگه حرف اضافی هم نباشه.

به همه اعلام کردم دلم نمی خواد پاگشا بشم،آخه مهمونی خیلی مزخرفیه.

.اول باید دور دوستامو خط می کشیدم آخه اگه باهاشون دوست باشم مجبورم کارایی کنم که ضامن آهو دوست نداره پسخطمو عوض کردم...

در خواب خوش به سر می بردم که یه دفعه با صدای زنگ موبایلم از خواب پریدم،صفحه ی گوشیمو نگاه کردم علی بود:


romangram.com | @romangram_com