#ازدواج_به_سبک_اجباری_پارت_47


جوابشو دادم:

پویا هم هست؟

منتظر جوابش شدم به دقه نکشیده جواب داد:

نه خیلی وقته از گروه جدا شده و معلوم نیست کجا رفته حالا میای؟ چی کار به پویا داری؟

خیلی خوشال شدم،با ذوق براش نوشتم:

آره میام،هیچی دیدم چند وقته نیست می خواستم ببینم کجاس.

دوباره زود جواب داد:

اکی پس می بینمت.فعلا

سریع یه دوش گرفتم،حولمو دراوردم و بدون لباس نشستم پشت میز آرایشم،مثل همیشه سایه و رژ گونه نزدم،خط چشمم با روش همیشگی کشیدم،در آخر رژ صورتی براقمو زدم.

به پشت گوشامو و گردنم و مچ هام از عطر همیشگی زدم.

شلوار جین لوله تفنگیمو با مانتوی جذب و کوتاه سرمه ای پوشیدم ، موهامو با سشوار خشک کردم و دورم ریختم،شالمو خیلی شل روی سرم انداختم،کفش پاشنه بلند سرمه ای با کیف ستش هم برداشتم.

سوییچ بنزی که بهرام کادوی عقد به من داده بود و برداشتم و خواستم برم که با دیدن طوبی تازه یادم افتاد این هنوز کار داره.

ساعتو نگاه کردم،4 بود هنوز یه ساعت دیگه کار داشت حالا من چه کنم؟

گوشیمو از تو کیفم در آوردم و زنگیدم به برادر،بعد از 4 بوق برداشت:


romangram.com | @romangram_com