#ازدواج_به_سبک_اجباری_پارت_44

پدر من به عنوان هدیه عروسی برای آخر هفته دو تا بلیط برای مشهد گرفته

من نمیام

چرا؟

چون به اماما اعتقادی ندارم

با نعجب و اخم سرشو آورد بالا و گفت:

چرا؟

دلیلش به خودم مربوطه

در هر صورت اگر نیاین خانم بزرگ شک می کنه و...

رفتم تو فکر،مشهد برای کدوم امام بود؟ امام علی؟ حضرت معصومه؟ امام کاظم؟

حضرت نوح؟ حضرت آدم؟ چه می دونم بی خیال می رم اونجا برادرمونو اسکل می کنم خوش می گذره

پس گفتم:

خیلی خب میام

هیچ واکنشی نشون نداد و داشت به یک جا خیره نگاه می کرد رد نگاشو گرفتم رسیدم به بدن خودم آخه لباس خوابم هم کوتاه بود هم فوق العاده باز،تو دلم شمردم 1 2 3 و یه دفه با صدای بلند گفتم:

پخخخخخخخخخخخ

حول شد و پاش لیز خورد و پرت شد روی تختم کنار من،کرم درونیم مدام تکون می خورد پس تصمیم گرفتم اذیتش کنم،سرمو بردم جلو طوری که نفسامون با هم قاطی می شد ایییییی حالم داشت از این نزدیکی بهم می خورد ولی برای اذیت کردنش لازم بود،با صدایی پر از ناز و عشوه که ال خودمو بهم می زد گفتم:

romangram.com | @romangram_com