#استراتگوس_مرگ_پارت_96
- بهداد؟
بهداد آرام ایستاد و به سمت ملکهاش برگشت:
- بله ملکه؟
دمن با لبخندی پاسخ داد:
- سپاس، بابت تمام این سالها که حکومت سرزمین رو به تنهایی انجام دادی.
بهداد لبخندی زد و گفت:
- انجام وظیفه بود ملکهام.
و دوباره احترام گذاشت و از آرامگاه خارج شد. چند دقیقهای نگذشت که پسری قدبلند، با چشمان آبی وارد شد. دمن در چشمان آرین غرق شد. قلبش لرزید. آرین کپی پدرش، آریانا بود. سیمبر که متوجه عشق جوانهزده در قلب ملکهاش شده بود، لبخندی زد و آرام زمزمه کرد:
- و تاریخ با کمی تغییر تکرار میشود.
***
romangram.com | @romangram_com