#استراتگوس_مرگ_پارت_30

- اِه بی‌خیال، کنارت رو بپا.

هورزاد متعجب سرش را به سمت چپش برگرداند و دو پسر جوان و خوشگل را که سوار بر بوگاتی سفید بودند دید.

آنا گفت:

-عجب جونزهایی! بیا اینم شاهزاده‌های سوار بر خر سفیدمون.

پسران نیز توجه‌شان به هورزاد و آنا جلب شده بود. آنا محکم به کمر هورزاد زد که اگر خودش را نگرفته بود، پخش فرمان ماشین می‌شد. پسرها جفتشان خندیدند. هورزاد با خشم به طرف آنا برگشت و گفت:

- باز تو دوتا پسر دیدی افسار پاره کردی؟

آنا جیغ خفه‌ای کشید و گفت:

- خیلی بیشعوری هوری!

و ناخن‌های بلندش را در گوشت بازوی هورزاد فرو کرد. هورزاد جیغ کشید و کشدار گفت:

- باز رم کردی.

آنا: نشونت میدم دختره‌ی...

که با صدای پسرک صاف سر جایشان نشستند و به سمت چپشان نگاه کردند. با اشاره‌ی پسر چشم‌سبز شیشه را پایین کشیدند.

romangram.com | @romangram_com