#عشقی_برای_کشتن_پارت_5
تا بلند شد سهیل هم بلند شدویه کارت از تو جیبش درآوردوگرفت طرف رزوگفت:این کارت منه شماره خودمم روشه...من تو یه شرکت کار میکنم که پدرم رئیسشه خوشحال میشم که اگر احساسا کردید به یه دوست احتیاج داشتید به من زنگ بزنید.
رز:شما اصلا نپرسیدید که من مجرد هستم یا متاهل.
سهیل:میدونم که مجردید چون به این چهره زیبا اصلا نمیخوره که متاهل باشه.
رز:شیرین زبون هم که کم نیستید. کارت رو گرفت و با یه لبخند رفت. سهیل هم سریع از اونجا اومد بیرون و رفت تو ماشین نشست و گفت:تعقیبش کن تا نرفته.
شاهین هم فقط چپ چپ نگاش میکرد. سهیل:برو...داره میره ها!.
شاهین:پررو!. تا خونش تعقیبش کردن.
سهیل:خونه عادیه....فکر میکردم پولدار باشه که این شوهر خواهرمون عاشقش شد.
romangram.com | @romangram_com