#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_98
اروم اروم جلو رفتم ...هه..این دختره کیه؟
اروم سلام کردم که جفتشون برگشتن...به دختره خیره شدم چشای فوق العاده مشکی که خیلی جذاب بود صورتی کشیده و تقریبا سفید ارایش غلیظی داشت ..ولی خیلی جذاب...بود ..هیکلشم از هیکل منی که میگن خیلی خوش هیکلی بهتر بود....
دختره اومد جلو دستشو به سمتم دراز کرد با لحن خاصی که معلوم بود ..زیاد فارسی بلد نیست....
گفت_سلام..من ملودی هستم..معشوقه ی ارمیا .....
جان؟چی گفت؟ خواستم یه چیزی بگم که ارمیا سریعتر از من حرف زد_عه غزاله مگه قرار نبود بری خونه عاقا خان...
با تعجب بش نگاه میکردم...
ملودی_نمیخوای به من اشناش کنی؟؟ ارمیا؟
ارمیا_چرا؟ غزاله...(یکم مکث کرد گفت)...دختر عموم
ملودی_توهمونی بودی که زنگ زدی؟
اروم گفتم_اره
ملودی_ارمیا میگفت که تو با اون زندگی میکرد...پس از امشب منو تو در کنار هم خواهیم بود...
یعنی این قراره اینجا باشه؟..ارمیا یه جوری بهم نگاه میکرد ...بغضمو غورت دادم....
گفتم_خوشبختم از دیدنت ...فکر نمیکردم ارمیا انقدر خوش سلیقه باشه......
ملودی خندید ارومو گفت_نه..تو لطف به من داشت تو خوشگل تری...
_ممنون ...
به ارمیا نگاه کردمو لبخند تلخی تحویلش دادم رو ب ملودی گفتم_ببخشید عزیزم من تا الان بیمارستان بودم...یکم خستم ..باید استراحت کنم..فعلا گلم.
_امیدوارم زودتر خوب بشی عزیز...خوب بخوابی.
romangram.com | @romangram_com