#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_80


(کیمیای دیوانه،

هروقت که درمورد ازدواج وایناحرف میزدیم،میگفت:یکی شبیه عرفان..

حالا عرفان رو رد کرده؟؟)

باادامه حرف عرفان،دوباره گوشاموسپردم بهش..

عرفان:شکستم غزاله!برای اولین بار تو۱۷سالگی شکستم....

عرفان:سخت بود...واقعاسخت بودکه بفهمی عشقت،عاشق یکی دیگست...

_(بازهم ترجیح دادم سکوت کنم،تااون ادامه بده..)

_برای فراموش کردنش سعی کردم‌بادخترای دیگه رفیق شم..

اونم چه رفاقتییی!

همیشه سراینکه اشتباهاًکیمیاصداشون میکردم،کات میشد..

الان دوساله که سمت هیچ دختری نرفتم..

کمی مکث کردوبعدباحالت غمگینی ادامه داد:بگوعشقم چشه؟؟بگوچشه؟؟چی باعث شدچشمای خوشگلش بارونی شه؟؟

سعی کردم بحثوعوض کنم:

چراتابه حال بهش نگفتی دوسش داری؟؟

_چون میترسم!

بایداول باکیمیاحرف بزنم،بعدعرفان...

ازکنارش ردشدم‌که فوراً گفت:

romangram.com | @romangram_com