#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_61


من_توو‌..ت..رضاداداشمه!

باهمون پوزخندهمیشگی گفت:

_داداشته که واسش عشوه میریزی؟؟

دادزدم:حرف دهنتوبفهم!

آرومترادامه دادم:

_رضاداداشمه!!...داداشممم..توذهنت خرابه!

_ه‍ــــه!آره ذهنم خرابه..

بعدم هلم دادکه خوردم به کمد..آخم دراومد...

ادامه داد_ذهنم خرابه چون میدونم به اون پوریای لعنتی فکرمیکنی!

ذهنم خرابه چون رضابرات جای شوهرته؛اون جای منه!

ذهنم خرابه چون حتی باشنیدن اسم "پوریای عوضی" بغض میکنی!

ازم فاصله گرفت و سمت درراه افتاد..ازاتاق خارج شد ودرومحکم کوبید..

این چشه؟؟!

چرااینجوری میکنه؟؟

رفتم جلوی آینه..

خیلی هم محکم نزده بود؛ولی یکم قرمزشده بود..

وحشی،آمازونی......

romangram.com | @romangram_com