#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_42
ارمیا با لحن یخی خودش گفت_ممنون
ازمون فاصله گرفتنو رفتن چقدر لاغر شده بود واییی نه غزاله بهش فکر نکن اون مرده اون مرده اون یه عوضی به تمام معناست که ولت کرد ارمیا شوهرته
درگیر پوریا بودم که با صدای اقاجون ب خودم اومدم
عاقاجون_خب تموم شد از این به بعد اختیار دارت ارمیاس خوشبخت بشین
تشکر کردیم
هه بابام حتی نیومد دستمو تو دست ارمیا بزاره
مامان با گریه بغلم کرد هر وقت مامان اشک میریخت منم گریم میگرفت کلی تو بغلش گریه کردم
مامان_میدونم این ازدواج خواسته خودت نبوده و نیست ولی کنار بیا ارمیا پسره خوبیه خوشبختت میکنه درسته بد اخلاقه ولی دل پاکی داره
رو به ارمیا _پسرم مراقب یه دونه دخترم
باش
ارمیا_چشم زن عمو ...
سوار ماشین شدیم حرکت کردیم سمت خونه دستمو سمت ضبط اهنگی رو پلی کردم :
از عشقت دیوونم
تا زندم از تو من میخونم
خیلی دوستت دارم
عشق من خیلی دوستت دارم
از امشب قلب من
romangram.com | @romangram_com