#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_35


شنلموگذاشتم روشونم وبه سمت دررفتم،دروکه بازکردم ارمیارو دیدم که دسته گل خوشگلی توی دستش بود..

سرش پایین بود..ساکت نگاش کردو،انگارتازه متوجه من شد؛سرشو آوردبالا وبانگاه یخیش نگاهم کرد،

چقدخوشگل شده بود...کت وشلوارمشکی،پیراهن سفیدویه پاپیون مشکی خوشگل که وسطش چندتانگین بود..

ارمیا_هه از هیولا چی ساخت چه ارایشگر خوبی

اینو باش الان فکر کردم میگه خوشگل شدم ولی چی گفت

اروم گفتم_ولی تو قشنگ شدی

حالت چشماش یه لحظه عوض شد اومد جلو شنلمو درست کرددست گلمو داد دستم

فیلمبردار_پیشونیشو ببوسیدعاقای سرمدی

ارمیا لباشو رو پیشونیم گذاشت اروم زمزمه کرد_خودت خواسی که این باشم

از حرفاش سر در نمیاوردم منظورشچی بود ینی؟

دستمو تو دستاش گرفتو ب سمت اسانسور رفت دستام توی دستاش گم میشد دستای ظریف کوچیک من کجا دستای مردونه بزرگ اون کجا

سرمو انداختم پایین به کفپوش اسانسور خیره شدم

ینی ته این ماجرا چیه با صدای این خانومه ک میگفت لابی به خودم اومدم

از اسانسور خارج شدیم

هر چی اون ارایشگره میگفت انجام میدادم پوفففف سوار ماشین شدیم ب سمت تالار رفتیم قرار شده بود اول تو تالار عقد کنیم بعدشم میشه عروسی دیگه😐

رسیدیم جلوی تالار به دستور فیلمبردار قرار شد در ماشینه ارمیا باز کنه اونم قبول کرد درو باز کرد دستمو گرفت اروم به سمت تالار رفتیم غوغایی بود

از طرف همه تف مالی شدیم

romangram.com | @romangram_com