#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_104
از ترس گریه ام در اومده بود،اه این مردمو بجای کمک دارن فیلم میگیرن ،رفتم سمت ارمیا بازوشو گرفتم...
با گریه حرف میزدم_ارمیاااا...تو رو خدا ولش کن..کشتیش...ارمیااا ...دیوونه نکن...
بازوشو از دستم در اوردو باز پسره رو زد....
جیغ زدم_دیوونه کشتیش ...
دوباره رفتم بازوشو بگیرم که هلم داد محکم خوردم زمین...اخ کمرم ...
بیخیال کمرم شدمو دوباره سمت ارمیا رفتم ...
زجه زدم _ارمیا تو رو خدا...جون من ولش کن...
نمیدونم چرا گفتم جون من...ارمیا یه نگاه به من و بعد یه نگاه به پسره کرد رو به پسره گفت:
_شانس اوردی..عوضے..گمشو..
بلند شد دستمو گرفت منو همراه خودش کشوند...
وایے از کنار لبش داره خون میاد ،هق هق ام بلند شد که برگشت سمتم با داد گفت_ها ؟چته؟واسه چی ابغوره میگری؟
با دادی که زد گریه ام اوج گرفت همونطور که گریه میکردم گفتم_لبت.....
ارمیا با گیجی_لبم...
با هق هق گفتم_لبت ..داره ...خون میاد...همش ...تقصیر من شد...
یه لحظه حالت چشماش عوض شد ،خیره بهم نگاه کرد...
نگاهس به سرتاپام کرد گفت_ادمت میکنم....
ملودی_وایی عشقم از لبت داره خون میاد..
romangram.com | @romangram_com