#عشق_تو_پناه_من_پارت_71

نوید-من که چایی میخورم!!!

محمد طاها-منم نسکافه...تو چی؟

-چایی خوبه!

امیر همونجور که سرش تو گوشیش بود گفت

-منم چایی!

کاوه با کلی مسخره بازی رفتو سفارشارو اورد

تو این مدت نگاه خیره امیر روم بودو معذب بودم.

نگام افتاد به محمد طاها که با اخم اشاره کرد به مقنعه ام...

سریع دستمو اوردم بالا ودرست کردم با اینکه موهام تو بود ولی نمیدونم چرا گیر داده بود.

همون موقع امیر نگاش افتاد بهمو یه پوزخند زد.

نمیدونم چش بود این پسره...

بعد از خوردنه چایی

محمدطاها اشاره کرد که بلند شم...منم سریع پاشدم...

نمیدونم چش بود این پسره...


romangram.com | @romangram_com