#عشق_تو_پناه_من_پارت_68
-چه طوری ابجی؟
خندم گرفت چون خیلی با مزه گفت این حرفو...ولی یه بغض نشست تو گلوم...هیچ کس تا حالا بهم نگفته بود ابجی...
اما حالا این پسر...
-چیشد ابجی چرا جوابه ما رو نمیدی؟...زد تو سره همونی که اولش حالمو پرسیدو گفت
-این ورپریده نوید تا دهن باز کرد جواب دادین...پس من چی؟
با خجالت گفتم
-خوبم خیلی ممنون.
صدای محمد طاها بلند شد
-اذیت نکن کاوه...ناراحت میشه.
سومین نفر که از اول نگاهش بهم بودو حسه خوبی بهش نداشتم دهن وا کردو گفت
-اوه چه براتون مهم شده!!!
محمد طاها با عصبانیتی که تابلو بود گفت
-امیر لال شو!
نگام بینشو میچرخید.
romangram.com | @romangram_com