#عشق_تو_پناه_من_پارت_45
باعصبانیتی که هنوزم وجود داشت گفت
-نرجس جوابمو بده میگم!
اروم اروم اشکم چکید...
اروم گفت
-نرجسی گریه نکن...من غلط بکنم تنهات بذارم...دیگه حق نداری این حرفو بزنیا...نرجسی مرگ محمد طاها اشک نریز...
اون روزی که من مردم تو تنهایی میفهمی؟
به زور گفتم
-زبونتو گاز بگیر!!
با لحنه همیشه مهربونش گفت
-بادمجونه بم افت نداره!!!خب اشکاتو پا کن.
شروع کردم به پاک کردنه اشکام.
-حالا فین کن!
-اِِِ محمد طاها...
صدای خنده اش باعث شد تا لبخندبزنم.
romangram.com | @romangram_com