#عشق_تو_پناه_من_پارت_25
گفتم از مادری که دخترم صدام نکرده...
گفتم از مادری که قراربود بهشت زیر پاش باشه...ولی من زیر پاش بودمو له شدم...
گفتم از مادری که ازدشمنم بدتره...
گفتم باورم نمیشه نه ماه منو تحمل کرده تو وجودش...
گفتم از پدری که به جای غیرت مواد تو خونش بود...
از پدری که به جای طرف داری از دخترش..با کمربند میوفته به جونش...
از پدری که جای سوختگیهای سیگارش هنوز رو تنم هست!!!
از پدری که هیچ وقت برام پدری نکرد...
گفتم با وجود پدرو مادر یتیمم...
گفتم...عارم میاد بگم پدرو مادر دارم....
ازبرادری گفتم که بلای جونمه...نه هم خونم!!
ازبرادری که باید چشمش به خواهرش باشه تا کسی بهش نگه تو...ولی خودش از صدتا غریبه بدتره...
گفتم وزجه زدم...گفتم وخالی شدم...
گفتمو گفتمو گفتم...
romangram.com | @romangram_com