#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_75
فکر نمیکردم انقدر خراب باشی که کارت به پس انداختن توله مردم بیوفته چشمامو بستم و لبمو گاز گرفتم
بازومو ول کرد منم سریع خودمو رسوندم به اتاقم
از فردای اون روز بدبختیای من زیاد تر شد نشدم کیسه بکُسش ولی اونقدر ازم کار میکشیدن که نا برام نمیموند تازه اجازه خروج از خونه رو هم نداشتم هما جون چندبار زنگ زدش و گفت چرا نمیرم پیشش منم همه چیزو گفتم خیلی عصبی شد
خواست بیاد با علی حرف بزنه که نذاشتم و گفتمش اگه میشه کارهای طلاق رو انجام بده وازش خواستم هر چی شد بچه ها رو پیش خودم نگر دارم بچه های من دوقلوان وقتی فهمیدم رو ابرا بودم میخوام اسمشونو بزارم آرشام و آرشین هما جون گفتش کمکم میکنه
امروز سیما وضع حمل کرد یه دختر به دنیا اورد که اسمشو گذاشتن ساناز واسش اتاق درست کردن جشن گرفتن و من حسرت خوردم واسه بچه هام بچه هایی که پدر نخواهند داشت
از سر شب درد زیادی میکشم و به چیزی نگرفتم ولی الان دیگه نمیتونم تحمل کنم صدای جیغم گوش خودمو داره کر میکنه ولی کسی به دادم نمیرسه میترسم چشمام بسته شن و هیچوقت بچه هامو نبینم سرنوشت بچه هام چی میشه خداااا دفتر رو میزارم تو زیپ مخفی به اضافه عکسها .
*علی*
چشمام میسوخت از خریت هام از حماقتام صورتم خیس بود از گریه یعنی مریمم خوبه نکنه مرده باشه باید پیداش کنم باید فردا میرم بیمارستان اره حتما باید با دکتر هما همت حرف بزنم اون میتونه منو به مریم و بچه هام برسونه دوقلو اسماشون چی بود اهان
آرشام که اسم پسره و آرشین هم اسم دختر یعنی من یه دختر و پسر دارم سرمو رو به اسمون بلند کردم
خدایااااا چاکرتم فقط مریمو بچه هامو بهم برگردون
romangram.com | @romangram_com