#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_72
با این فکر راه خونه رو درپیش گرفتم با رموت در رو باز کردم و داخل شدم ماشینو پا رک کردم و داخل شدم
دلم بوی مریممو میخواست کمی از عطرش تو اتاق و روی بالشت زدم پیرهنمو در اوردن و رو تخت دراز کشیدم و مثل مریمم نبودشو با بالشت جبران کردم ولی لامصب هر کا ری کردم نمیشد من مثل همون روزای مریم شده بودم ولی صبور نبودم و نیستم من پیداش میکنم
دستمو گذاشتم رو قلبم
قول میدم بهت عشقتو برگردونم قول میدم قلبم
پنج ماه از اون روز گذشته
فرداش با سام تماس گرفتم و ازش خواستم کمکم کنه تا مریمو پیدا کنم اونم قبول کرد و به چندتا از دوستاش که تو اگاهی و جاهای دیگه بودن هم حرف زد اونا هم قبول کردن کمکمون کنن
تو این مدت تمام خاک تهرانو الک کردیم ولی انگار یه قطره اب شده و رفته تو زمین به چند نفر هم سپردم بقیه شهرها رو بگردن
رفتم داخل اتاق سابقمون با سیما اتاقی که الان تمام در و دیواراش پر بود از
دوستان ممنونم که الان همراهیم کردین ازتون نظر میخوام راجب پایان رمان 3 .عاشقانه که بهم برسن
2.عاشقانه ولی غمگین
0،غمگین و عبرت انگیز
3.پایان باز
romangram.com | @romangram_com