#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_50
_اقاییی مجدددد علی اقااااا
نگاهم به جسم بیحالش که به دیوار تکیه داده بود زیر ایفون افتاد
سریع خودمو بهش رسوندم دوتا انگشتامو گذاشتم رو شونش و کمی تکونش دادم ولی افاقه نکرد
با تردید دوتا دستمو بردم جلو که بزارم رو بازوش اخه فقط یه لباس استین حلقه ای تنگ پوشیده بود
چشمامو بستم و دستمو دو طرف بازوهاش گذاشتم و یه کوچولو تکونش دادم انقد داغ بود که نگو دستمو گذاشتم رو پیشونیش مثل کوره شده بود سعی کردم بلندش کنم و بزارمش رو کاناپه ولی زورم نمیرسید
یادم افتاد که وقتی یه دفعه شیرین حالش بد شده بود خانم رضایی )مسءول یتیم خونه( یکی زد تو گوشش که خوب شد منم اینطوری کنم فکر نکنم بفهمه هان تمام زورمو تو دستم جمع کردم و شترق
ولی حواسم نبود چون از اونور مجد پخش زمین شد و سرش خورد به پارکت
یکم چشماشو باز کرد که سریع راستش کردم و با کمک خودش خابوندمش رو کاناپه بزرگه خودمم رفتم یه تشت اب اوردم ولی دستمال نداشتم یه نگاه به لباسش کردم
نه نمیشد شالم خوب بود اونم حالش خوب نبود پس بیدار نمیشد شالمو برداشتم تا زدم تا یه یک ساعت و نیمی پاشویه و دستمال گذاشتن رو پیشونیش رو ادامه دادم که تبش به مقدار قابل توجهمی پایین اومد وسایلو بردم تو اشپزخونه شالمو شستم و کلی فشردمش که ابش بره بعد انداختمش روی صندلی تا خشک شه
بهتر بود کمی سوپ درست کنم تمام وسایلا رو در اوردم )البته با کلی گشتن( سوپ رو گذاشتم یکم جا بیفته
گشنم بود تو یخچال رو نگاه کردم یکم نون با خامه اوردم بیرون و شروع کردم خوردن باصدایی برگشتم عقب
علی_اونروز رو خوب یادمه فکر کنم اولین جرقه عشقم اونروز زده شد چشمامو باز کردم و خودمو رو مبل دیدم
یادم اومد رفتم در رو باز کنم ولی بعد چیزی یادم نبود
خیلی تشنه بودم رفتم سمت اشپزخونه ولی با چیزی که دیدم دلم یه لرزید همونجا موندم به موهاش نگاه کردم چقدر مو داشت من فکر میکردم مثل این دخترا از این چیزای بزرگ میزنه پشت سرش
چقدرم ریزه میزه است جون میده تو بغل بگیریشو.....
romangram.com | @romangram_com